من از یک راه طی شده حرف می زنم
تصور نکنید که من با زندگی به سبک و سیاق متظاهران به روشنفکری ناآشنا هستم ، خیر . من از یک راه طی شده ، با شما حرف میزنم ... من هم سال های سال در یکی از دانشکده های هنری درس خوانده ام .
به شب های شعر و گالری نقاشی رفته ام .
موسیقی کلاسیک گوش داده ام ، ساعت ها از
وقتم را به مباحثات بیهوده و درباره ی چیزهایی که نمی دانسته ام گذرانده ام .
من
هم سالها با جلوه فروشی و تظاهر به دانایی بسیار زیسته ام .
ریش پرفسوری و سبیل
نیچه ای گذاشته ام و کتاب "انسان تک ساختی" ، نوشته ی "هربرت
مارکوزه" را بی آنکه آن زمان خوانده باشم اش ، طوری دست گرفته ام که دیگران
جلد آن را ببینند و پیش خودشان بگویند عجب ، فلانی چه کتاب هایی می خواند ، معلوم
است که خیلی می فهمد .
اما بعد خوشبختانه زندگی مرا به راهی کشانده است که ناچار
شده ام رودربایستی را نخست با خودم و سپس با دیگران کنار بگذارم و عمیقا بپذیرم که
تظاهر به دانایی هرگز جایگزین دانایی نمی شود و حتی از این بالاتر ، دانایی نیز با
تحصیل فلسفه حاصل نمی آید .
باید در جستجوی حقیقت بود و این متاعی است که هر کس به راستی طالبش باشد آن را خواهد یافت و در نزد خویش نیز خواهد یافت .
و حالا از یک راه طی شده با شما حرف میزنم .
برگرفته از کتاب:تکرار یک تنهایی